نوروز 1395
دل مردمان این سرزمین را
چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده
که هر کجا تردیدی هست ایمان
هر کجا زخمی هست مرهم
هر کجا نومیدی هست امید
و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . .
نوروز 1395 بر شما مبارک باد . . .
کشت برنج در بنه عباس
به لطف خداوند، بعد از چندین سال کشت برنج در روستا انجام گرفت و مردم روستا از این بابت خوشحال هستند و پس از ماه ها تلاش و کوشش در انتظار برداشت محصول میشوند. (با آرزوی برداشت محصول خوب برای تمام کشاورزان عزیز)
چند عکس از دوستان در حین کار( تیم و تولک(امیدوارم دوستانی که در حال حاضر در روستا نیستند با دیدن عکسها لذت ببرند و یادی از خاطرات گذشته بکنند.
سلام دوستان
سلام به همه دوستان گلم،
از شما دوستان خواهشمندم در صورت امکان اگر خاطره و موضوع خاصی و یا عکس در دسترس دارند از طریق ایمیل برای اینجانب بفرستند تا در وبلاگ قرار گیرد.
با تشکر از همه شما عزیزان
عکس های نوروز 1392 (تقدیم به همه دوستان)
باغ آقای یاوری
مدرسه قدیمی
تل مشتانه
کنار
دره بوریکو
غروب بنه عباس
چم
جاده خانه های قدیمی روستا
پاسگاه قدیمی بنه عباس
شرکت تعاونی روستایی قدیمی بنه عباس
مهد کودک و حمام قدیمی بنه عباس
لشکر کشی مورچه ها
تقدیم به همه دوستان
یازده ماه گذشت ....بعضیها دلشون شکست....بعضیها دل شکوندن....خیلی ها عاشق شدن و خیلی ها تنها ... خیلی عزیزان از بینمون رفتن...خیلی ها بینمون اومدن ...گریه کردیم و خندیدیم ....زندگی برخلاف آرزوهایمان گذشت...چند روز بیشتر نمونده از همه اون خاطره ها!
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯهاﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ، ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ نوروزی که در پیش رو دارید آغاز روزهایی باشد که آرزو دارید.
محرم 1391 روستای بنه عباس
دوستان عزیزم سلام
چند تا عکس از محرم امسال که دوستان زحمت کشیدند و فرستادند، امیدوارم که مورد پسند شما عزیزان قرار بگیرد.
عکس قدیمی
عکس زیر مربوط به خدمت سربازی شادروان مشهدی حسینقلی دره شوری(سمت راست) و مشهدی علمدار سلطانی(سمت چپ)در سال 1326 می باشد.
(روح مرحوم مشهدی حسینقلی دره شوری شاد و یادش گرامی باد)
عکس اردو شوشتر
این عکس در سال 1368 در سال سوم راهنمایی در اردویی که به شوشتر رفته بودیم گرفته شده، یادش بخیر چه حال و هوایی داشیم وقتی میخواستیم بریم اردو ،شب تا صبح از خوشحالی خوابمون نمی برد.
ایستاده از راست:1-مسعود طیبی2-خودم3-علی سلطانی4-جمال کریمی5-دوست،شهرک فجر 6-دوست،شهرک فجر 7-نادر بهمئی
نشسته از راست:1- دوست،شهرک فجر 2- دوست،شهرک فجر 3- دوست،شهرک فجر 4-حبیب رستمی 5-حسین دره شوری6-قاسم قراچه
ارسال نظرات
با تشکر از همه شما عزیزان
سلام به همه دوستان
سلام به همه دوستان گلم،
از شما دوستان خواهشمندم در صورت امکان اگر خاطره و موضوع خاصی و یا عکس در دسترس دارند از طریق ایمیل برای اینجانب بفرستند تا در وبلاگ قرار گیرد.
با تشکر از همه شما عزیزان
تیم و تولک
واقعاٌ یادش بخیر،فصل تیم و تولک (نشاء و نشاء کاری)که میشد مرد و زن و بچه همه و همه بسیج میشدند و بمدت 10 الا 15 روز و یا بیشتر سخت کار میکردند،آنهایی که توان کار کردن در مزرعه را نداشتند کارهای خونه را انجام میدادند،بعضی ها هم مسئول تدارکات میشدند،معمولا بچه ها با الاغ تیمها را به محل تولکی میبردند،بدلیل اینکه کار گروهی بود کسی خسته نمیشد و خانواده هایی که زودتر کارشان تمام میشد به کمک همسایه ها یا فامیل میرفتند و این کار ادامه پیدا میکرد تا همه ساکنین روستا کارشان به پایان برسد.
این عکس در سال 1374 گرفته شده،نفر سمت راست محمدعلی مالکی و نفر سمت چپ روح الله مالکی
عکس تیم فوتبال استقلال بنه عباس
ایستاده از راست به چپ:
1-اکبر شولی 2-امیر مطوری 3-فریدون چنگیزی 4-ابراهیم بهمنی 5-قدرت کمایی 6-مهران چنگیزی 7-مرحوم عبدالسید طیبی
نشسته از راست به چپ:
1-رضا مالکی2-حمدالله مولایی3-مرحوم رسول شولی 4-دکتر جدیدی5-هوشنگ مالکی6-عبدالرضا شیرالی
چند عکس از روستا
(خورشید دقیقاً بالای تل مشتانه است)
اگه گفتید این عکس کجاست؟
عجب کنار گلبه ای
عکس باغ شاه ابوالقاسم
شعر "قره ننه" از برادر حسین سلطانی
قره ننه(مادر بزرگ)
- یل گلنده آسمان تاقلاندا
بلوت گزلر یاشدان دولا داشاندا
آخارلارا سو که یولا دیشاندا
اونا سورا اوشاغلیگدان یاد اولا
ایرگمزده بو گینلره شاد اولا
- گئچنلرمز وارسه آچه گئچده
اوشاغلیگدان تا قوجالیگ قئچده
بیچینلرمز یامان گینلره سئچده
گئچن گینلر هرنه که آچه گیندر
قصه لره بیر بال تکن شیریندر
-گین گلنده داغ بلندن چخاندا
مش قربانین باغنا بیر باخاندا
اوشاغلارین وارسه که اویاندا
اونا سورا واره یولا دیشیردیگ
بنه ی عباسه بیر بیره تکیردیگ
- اوشاغلیگمز هنه ده باغ ایچنده
مش قربانین کلگسه ده ایسنده
بیر ایکمز قلاغمز الینده
هرنه یدیگده قارنمیز دولماده
هاچان گئجیده حالیمز اولماده
-سحر اولاندا کیم یاتمیش کیم اویاغدر
سلطان آباد مدرسسه ایراغدر
قشده اولا گینیزلره سیجاقدر
کیم نه بیلیرناقاد کتاب کنارسه یاننا قالده
نچه اوشاغ گلگسنده قوجالده
کیم نه بیلیر هارا اتشیر ریشسه
اسفندیار بواسنین بیشسه
خیش دزدن، آقاجلاره، تیشسه
قره ننه بوردا منده تانیش یوخ
سن بیلیری منمنن دانیش چوخ
زهرا باجی دنیا ایشه یازلمشی آله در
یایغ یائیر آیرانلاره دادله در
منوم دنیام میناسنین باله در
زهرا باجی یادی بخیر نیج اولدی
بیکلمدی ، گیجه اولدی گیج اولدی
قره ننه سنین گینین شاد اولسون
سنن سورا قصه لرین یاد اولسون
ترکی دئدیم واری بیله دیلومدر
قشقائیام آرمانومدر ، ایلومدر
دوستان خوب
دوستان خوبم سلام
دوستان عزیز از شما خواهشمندم که اگر عکس قدیمی از بنه عباس و اهالی محترم بنه عباس و همچنین از عزیزانی که به دیار باقی شتافتند در دسترس دارند،از طریق ایمیل برای بنده بفرستند، تا آنها را روی وبلاک قرار داده و از این طریق بتوانیم یادی از دوستان و عزیزان بکنیم.(البته با کسب اجازه)
با تشکر از همه شما عزیزان
ایمیل من:alireza.soltani1354@yahoo.com
تقدیر و تشکر از جناب آقای مهرعلی شیرالی
در اینجا لازم می دانم از زحمات فراوان جناب آقای مهرعلی شیرالی جهت گسترش درختکاری و فضای سبز روستای "بنه عباس" تقدیر و تشکر نموده و انتظار می رود این بزرگوار جهت نهادینه کردن فرهنگ درختکاری و ترویج فضای سبز روستا همچون گذشته از هیچ کوششی دریغ نورزند.
شعر "گرگ درون"از فریدون مشیری
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش
اى بسا زورآفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر
هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى‌شود انسان پاک
هرکه با گرگش مدارا مى‌کند
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند
هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مى‌نماید ،گرگ هست
در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر
اینکه مردم یکدگر را مى‌درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مى‌کنند
این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
زمانی که به روستا برق دادن
سال 61 بود و من کلاس دوم دبستان بودم که به بنه عباس و روستای شاه ابولقاسم برق دادند،و برق روستای شاه ابولقاسم را یکروز زودتر وصل کردند،خلاصه صبح روز بعد بچه های شاه ابولقاسم به بنه عباس آمدند و با غرور میگفتند بنه عباسی های بدبخت نمی دونیم شما چطوری بی برق زندگی میکنید!
