شعر "گرگ درون"از فریدون مشیری

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر 
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ 
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست 
اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش 
اى بسا زورآفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر 
هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى‌شود انسان پاک 
هرکه با گرگش مدارا مى‌کند
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند 
هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مى‌نماید ،گرگ هست 
در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر 
روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر 
اینکه مردم یکدگر را مى‌درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند 
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مى‌کنند 
این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند 
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
م.س جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 17:29

فسلام ای کاش هممون این شعرراحفظ کنیم وعمل کنیم امین یارب العالمین . م ازاهواز

هدایت پرتو پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:39 http://itmaz.blogfa.com

باسلام دست شما درد نکند.قول میدهم این گرگ درون را به هر بدبختی شده از بین ببرم.

به امید خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد